
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
.
.
.
.
جواب زیبای فروغ فرخ زاد
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را …
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
جواب جواد نوروزی به شعر فروغ فرخزاد وحمید مصدق:دخترک خندید وپسرک عاشق بود
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیده،
باغبان از پی او تند دوید به خیالش میخاست حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسرک پس گیرد؟
غضب آلود به او غیظی کرد
!این وسط من بودم سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبری عشقی معصوم بین دستان پراز دلهره
یک عاشق لب ودندان تشنه عشق و پراز پرسش دختر بودم و به خاک افتادم چون رسولی ناکام هر دو را بغض ربود ...
دخترک رفت ولی زیر لب این را گفت:او یقینا پی معشوق خودش میآید!
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:مطمئنا که پشیمان شده بر میگردد!
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم همه اندیشه کنان غرق در این پندارند این جدایی به خدا رابطه ای با سیب نداشت...
نظرات شما عزیزان:

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
